سارای ناناز من سارای ناناز من ، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

سارای ناز من

اولین حضور در آرایشگاه

دختر ملوس من. امروز (سه شنبه 28/مرداد/93) برای اولین بار شما رو بردیم آرایشگاه خیلی خیلی دختر خوبی بودی از اول تا اخر آروم توی صندلی نشستی تا ارایشگر موهاتو مرتب کرد. اینم عکس شما قبل از کوتاهی مو   و این یکی بعد از کوتاهی موهای نازت ...
28 مرداد 1393

تولد تولد تولدت مبارککککککککککک

تا عشق آمد دردم آسان شد،خدا را شکر! / مادر شدم اوپاره جان شد،خدا را شکر شوق شنیدن ریخت٬ حتی گریه اش در من / لبخند زد جانم غزلخوان شد،خدا را شکر من باغبان تازه کاری بودم اما او / یک غنچه زیبا و خندان شد،خدا را شکر او آمد و باران رحمت با خودش آورد / گلخانه ما هم گلستان شد،خدا را شکر سنگ صبورم،نور چشمم،میوه قلبم / شب را ورق زد،ماه تابان شد،خدا را شکر مادر شدن یک امتحان سخت وشیرین است / دلواپسی هایم دو چندان شدء،خدا را شکر !!!   با معجزه ی وجودت در زندگیمان ،تمام لحظات عمرمان بدرقه ی نفس کشیدنت شد... اکنون یک سال است که با خنده هایت خندیدیم و گری...
21 مرداد 1393

یازده ماهگی نفسم

سارا ی قشنگم بعد از 23-4 روز اومدم یازده ماهگیت رو بنویسم ولی بس که ماشالله شیطون شدی نمیذاری چشم ازت بردارم .وقتی هم که خوابی باید به کارای عقب مونده ی خونه برسم. حالا نمیدونم چی بنویسم چون یازده ماهگی و دوازده ماهگیت قاطی شده. ماه یازدهم شما مصادف شد با ماه مبارک رمضون.من که به خاطر شیر دهی فقط چند روز روزه گرفتم ولی بابایی همه ی روزا رو روزه گرفت. به خاطر سحری درست کردن مجبور بودم تا سحر بیدار بمونم و تو فسقلی هم پا به پای ما ودر بعضی اوقات بیشتر از ما بیدار بودی .خیلی زود اگه میخوابیدی 3 صبح بود.البته ناگفته نماند که ازون ور تلافی میکردی و تا 12-1 دظهر میخوابیدی. این که از خوابیدنت. شیرین کاری هم که تا دلت بخواد داری قربون دختر...
14 مرداد 1393
1